سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

دیشب توی حرم امام رضا علیه السلام بارون قشنگی باریده بود و کف صجن ها رو خیس کرده بود. دم دمای اذان صبح، با همکارم قرار گذاشتیم که اول اون بره برای نماز صبح و بعدش، من. برای همین، پُست خودم رو در بست امام جواد علیه السلام ول کردم و رفتم ورودی باب الجواد (ع) ایستادم.
چشمم به یه آقای جوون افتاد که داشت روی سنگ‏های کف صحن جامع رضوی نماز می‏خوند. چند لحظه بعد، صحنه‏ای دیدم که شاخ در آوردم: اون جوون و دوستش روی اون سنگ‏های بارون‏خورده به شکم دراز کشیده بودن و خودشون رو روی زمین می‏کشیدن! گاهی هم صورتشون رو به زمین می‏کشیدن و دوباره راه می‏افتادن.
عبادتشون! که تموم شد، جلو رفتم و به شوخی و جدی گفتم: شنا می‏کردید؟!
یکی‏شون گفت: آره. نیت کرده بودیم توی حرم شنا کنیم.
فهمیدم اهل گفت‏و‏گو نیستن. با این حال، یادآوری کردم: امام رضا (ع) ازتون نمی‏خواد همچین کاری انجام بدید.
جواب داد: دیگه گفتیم یه بار هم خیس امام رضا بشیم!
خیس امام رضا؟! از خیر امر به معروف و نهی از منکر گذشتم و با خودم فکر کردم: امام رضا (ع) پیرو می‏خواد یا خیس؟!




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ دوشنبه 87/12/12 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم